×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دلکده

هر چه می خواهد دل تنگت بگو

سگها و گرگها

یک

هوا سرد است و برف آهسته بارد

ز ابر ساکت و خاکستری رنگ

زمین را بارش مثقال ، مثقال

فرستد پوشش فرسنگ ، فرسنگ

سرود کلبه بی روزن شب

سرود برف و باران است امشب

ولی از زوزه های باد پیداست

که شب مهمان توفان ست امشب

دوان بر پرده های برفها ، باد ،

روان بر بالهای باد ، باران ؛

درون کلبه بیروزن شب ،

شب توفانی سرد زمستان .

 

آواز سگها :

 

� زمین سرد است و برف آلوده و تر ،

هوا تاریک و توفان خشمناک ست ؛

کشد � مانند گرگان � باد ، زوزه ،

ولی ما نیک بختانرا چه باک است ؟ �

� کنار مطبخ ارباب ، آنجا ،

بر آن خاک ارّه های نرم خفتن ،

چه لذت بخش و مطبوع ست ، و آنگاه

عزیزم گفتن و جانم شنفتن �

� وزآن ته مانده های سفره خوردن �

� وگر آنهم نباشد ، استخوانی �

� چه عمر راحتی ، دنیای خوبی ،

چه ارباب عزیز و مهربانی ! �

� ولی شلاق ! این دیگر بلائی ست .. �

� بلی ، اما تحمل کرد باید ؛

درست ست اینکه الحق درد ناکست ،

ولی ارباب آخر رحمش آید ،

گذارد ، چون فروکش کرد خشمش ،

که سر بر کفش و بر پایش گذاریم

شمارد زخمهامان را و ما این �

محبت را غنیمت می شماریم ... �

 

                   دو

خروشد باد و بارد همچنان برف

زسقف کلبه بیروزن شب ،

شب طوفانی سرد زمستان ،

زمستان سیاه مرگ مرکب

 

آواز گرگها :

 

� زمین سرد است و برف آلوده و تر

هوا تاریک و توفان خشمگین است

کشد � مانند سگها � باد زوزه

زمین آسمان با ما بکین است �

� شب کولاکِ رُعب انگیز و وحشی ،

شب و صحرایِ وحشتناک و سرما ؛

بلای نیستی ؛ سرمای پُر سوز ،

حکومت میکند بر دشت و بر ما . �

� نه مارا گوشه گرم کُنامی ،

شکاف کوهساری ، سر پناهی ؛ �

� نه حتی جنگلی کوچک ، که بتوان

در آن آسود ، بی تشویش ، گاهی . �

� دو دشمن در کمین ماست ؛ دایم

دو دشمن میدهد ما را شکنجه .

برون : سرما ، درون : این آتش جوع

که بر ارکان ما افکنده پنجه . �

� و اینک ... سومین دشمن ... که ناگاه

برون جست از کمین و حمله ور گشت .

سلاح آتشین ... بیرحم ... بیرحم

نه پای رفتن و نی جای برگشت ... �

� بنوش ای برف ، گلگون شو ، بر افروز

که این خون ، خون ما بی خانمانهاست .

که این خون ، خون گرگان گرسنه ست

که این خون ؛ خون فرزندان صحرا ست �

� درین سرما ، گرسنه ، زخم خورده ،

دویم آسیمه سر بر برف ، چون باد .

ولیکن عزّتِ آزادگی را

نگهبانیم ، آزادیم ، آزاد . �


مهدی اخوان ثالث

جمعه 17 اسفند 1391 - 1:36:28 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://armila.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 18 اسفند 1391   3:39:05 PM

Likes 1

 

https://www.asheghedaryaa.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 18 اسفند 1391   6:03:42 AM

Likes 1

بنوش اي برف ، گلگون شو ، بر افروز

كه اين خون ، خون  ما بي خانمانهاست

http://imanzapata.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 17 اسفند 1391   10:12:16 PM

Likes 1

http://risheh.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 17 اسفند 1391   6:04:00 PM

Likes 1

snow.jpg

http://risheh.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 17 اسفند 1391   6:00:47 PM

Likes 1

snow-clad-trees-thumb.jpg

ali

aliakvariume

http://akvariume.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 17 اسفند 1391   4:21:49 PM

ممنون از حضور گرمتون  

آخرین مطالب


آتش تو


پاچه خواری


عشق تو


باید بفهمد عاشقم


تو


شعر فراق


مدعیان رفاقت ، هر کدام تا نقطه ای همراهند


خواب


دیوونه خونه


حکایت من


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

377971 بازدید

179 بازدید امروز

125 بازدید دیروز

2325 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements