صنما با غم عشق تو چه تدبير كنم؟
تا به كي در غم تو ناله ي شبگير كنم؟
آنچه در مدت هجر تو كشيدم،هيهات!
در يكي نامه محال است كه تحرير كنم
آن زمان كارزوي ديدن جانم باشد
در نظر نقش رخ خوب تو تصوير كنم
ما را بجز خیالت، فکری دگر نباشد
در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد
کی شبروان کویت آرند ره به سویت
عکسی ز شمع رویت، تا راهبر نباشد
ما با خیال رویت، منزل در آب و دیده
کردیم تا کسی را، بر ما گذر نباشد
هرگز بدین طراوت، سرو و چمن نروید
هرگز بدین حلاوت، قند و شکر نباشد
در کوی عشق باشد، جان را خطر اگر چه
جایی که عشق باشد، جان را خطر نباشد
گر با تو بر سرو زر، دارد کسی نزاعی
من ترک سر بگویم، تا دردسر نباشد
دانم که آه ما را، باشد بسی اثرها
لیکن چه سود وقتی، کز ما اثر نباشد؟
در خلوتی که عاشق، بیند جمال جانان
باید که در میانه، غیر از نظر نباشد
چشمت به غمزه هر دم، خون هزار عاشق
ریزد چنانکه قطعاً کس را خبر نباشد
از چشم خود ندارد، سلمان طمع که چشمش
آبی زند بر آتش، کان بیجگر نباشد
صنما با غم عشق تو چه تدبير كنم؟
تا به كي در غم تو ناله ي شبگير كنم؟
آنچه در مدت هجر تو كشيدم،هيهات!
در يكي نامه محال است كه تحرير كنم
آن زمان كارزوي ديدن جانم باشد
در نظر نقش رخ خوب تو تصوير كنم
377942 بازدید
150 بازدید امروز
125 بازدید دیروز
2296 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian